چه كسي ميداند؟
كه تو در پيله ي تنهايي خود،
تنهــــايي؟
چه كسي مي داند
كه تو در حسرت يك روزنه در فردايــي؟
پيله ات را بگشا،
تو به اندازه ي پروانه شدن زيبايي!
از صداي گذر آب چنان فهميدم:
تندتر از آب روان، عمرگران ميگذرد.
زندگي را نفسي،ارزش غم خوردن نيست!
آرزويم اين است آنقدر سير بخندي كه نداني غم چيست.
سهراب سپهري

موضوعات مرتبط:
برچسبها:
{COMMENTS}
لطفا از ديگر مطالب نيز ديدن فرماييد
لطفا از ديگر مطالب نيز ديدن فرماييد