"بنام مادر"
پـا به پـاي غـم من پيـر شـد و حـرف نـزد...!!!
داغ ديـد از من و تبخـير شـد و حـرف نـزد...!!!
شب به شب منتظرم بود و دلش پر آشوب.!!!
شب بـه شب آمـدنـم ديـر شد و حـرف نزد.!!!
غصـه ميخـورد كـه مـن حـال خـرابـي دارم...!!!
از همين غصـه ي من سيـر شـد و حرف نزد!!!
واي از آن لحظه كـه حرفـم دل او را سوزاند!!!
خيس شد چشمش و دلگير شد و حرف نزد!!!
صورت پر شده از چين و چروكش يعني!!!
مادرم خستـه شـد و پيـر شـد و حرف نزد •••!!!
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
{COMMENTS}
لطفا از ديگر مطالب نيز ديدن فرماييد
لطفا از ديگر مطالب نيز ديدن فرماييد