يه گوشه ي مغزمون جاييه به اسم فراموشي...
جاي خوبيه اگه بشه ترس ها و نگراني هامونو
بديم دستش تا برامون گم و گورشون كنه...
جاي خوبيه اگه بشه زخمهايي كه از
گوشه كناراي زندگي نصيبمون شده رو بسپريم بهش...
جاي مهربونيه اگه لطف كنه و بياد كمكمون
در زمان هاي فرار از غصه و بغض و خسته شدن ها...
اما ...
نكنه اجازه بديم بياد سر وقت
خاطرات خوش و عطر و بوي قشنگ زندگيمون...
نكنه بخواد با اجازه و بي اجازه
دست ببره به انبار عشق وِ دوستي هامون...
نكنه پاشو از گليمش درازتر كنه و
عوامل خنده و شور و شوق زندگيمونو در خودش ببلعه...
نكنه بيفته به جون بهترين انگيزه هاي زندگيمون...
آره خوب يه جايي هست گوشه ي مغزمون به اسم فراموشي...
اما بايد بلد باشيم چه چيزايي رو به دستش بسپاريم
و چه چيزهايي رو ازش دور نگه داريم...
فراموشي خوبه گاهي... اما به جا و به موقعه ش...
ناشي باشيم و نابلد...
چنان دچارش مي شيم كه مغزمونو
با سنگ دليش آروم آروم زايل مي كنه و
تا به خودمون بياييم مي بينيم تمام
خاطره هاي خوش و تمام خوبي ها و محبت ها و
قدر شناسي هامون مرده ان و جون دادن...!
و اون وقت ما مي مونيم و يه قلب يخي...
يه زندگي بي انگيزه...
و يه روحيه بي نشاط...
نكنه بذاريم فراموشي سرايت كنه
به حريم امن خزانه ي مقدس دلمون...
نكنه بذاريم بره سراغ رازهامون...
آدم بايد رازهاشو حفظ كنه...
رازهاي آدم ، جواهرات كوچيك غيرقابل فروشن...!
صندوقچه ي كوچيك دل آدم بايد پر از اين جواهرات باشه...
يه دونه از اين جواهرات رو اگه
حتي به عزيزترينمونم بديم ، ديگه مال ما نيست...!
داشتن راز به آدم يه حس خوب مي ده...
حس مالكيت داشتن يه صندوقچه ،
كه كليدش فقط و فقط دست خودشه...
و اصلا نبايد بذاريم فراموشي بياد سراغش...
البته گاهيم صندوقچه ي كوچيك دل آدم پر مي شه از رازهاي ديگرون...
نگهداري رازهاي بقيه ، خيلي سختتر از نگهداري رازهاي خودمونه...
پس شايد اگه اونا را بسپريم به فراموشي خيالمون راحت تر بشه...!
خلاصه اينكه حواسمون باشه...
"نكنه يه وقت فراموشي برعكس عمل كنه...!!"
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
{COMMENTS}
لطفا از ديگر مطالب نيز ديدن فرماييد
لطفا از ديگر مطالب نيز ديدن فرماييد