دوست داشتن را
آن رفيق مجازي برايم تعريف ميكند
او كه نه با رنگ صدايم آشناست
نه برق نگاهم
و نه گرمي دستانم.....
بي هيچ چشمداشتي احوالم را ميپرسد
و به انتظار سلام دوباره ام مينشيند
تا خلوت اين دل زنگار گرفته را
با كلمات پر محبتش بشكند
او همان است كه صدايش با دل خاموشم
هم آهنگ است
دوستش دارم به اندازه ذره ذره تنهاييم
و نهايت احساس خشكيده ام
او همان است كه به دل ساده ام فهماند
عشق نه آن بود كه مي پنداشتم
و دوست داشتن چقدر زيباست
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
{COMMENTS}
لطفا از ديگر مطالب نيز ديدن فرماييد
لطفا از ديگر مطالب نيز ديدن فرماييد