لازم است گاهي از خانه بيرون بيايي و
خوب فكر كني ببيني باز هم ميخواهي به آن خانه برگردي يا نه؟
لازم است گاهي از مسجد، كليسا بيرون بيايي
و ببيني پشت سر اعتقادت چه مي بيني ترس يا حقيقت؟
لازم است گاهي از ساختمان اداره بيرون بيايي،
فكر كني كه چهقدر شبيه آرزوهاي نوجوانيت است؟
لازم است گاهي درختي، گلي را آب بدهي، حيواني را نوازش كني،
غذا بدهي ببيني هنوز از طبيعت چيزي در وجودت هست يا نه؟
لازم است گاهي پاي كامپيوترت نباشي، گوگل و ايميل و فلان را بيخيال شوي،
با خانواده ات دور هم بنشينيد ، يا گوش به درد دل رفيقت بدهي
و ببيني زندگي فقط همين آهنپارهي برقي است يا نه؟
لازم است گاهي بخشي از حقوقت را بدهي به يك انسان محتاج
تا ببيني در تقسيم عشق در نهايت تو برنده اي يا بازنده؟
لازم است گاهي عيسي باشي، ايوب باشي، انسان باشي ببيني ميشود يا نه؟
و بالاخره لازمست گاهي از خود بيرون آمده و از فاصله اي دورتر
به خودت بنگري و از خود بپرسي كه سالها سپري شد
تا آن شوم كه اكنون هستم آيا ارزشش را داشت؟
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
{COMMENTS}
لطفا از ديگر مطالب نيز ديدن فرماييد
لطفا از ديگر مطالب نيز ديدن فرماييد