يادت هست مادر...؟؟؟
.
.
اسم قاشق را گذاشتى...
قطار
هواپيما
كشتى...
.
.
تا يك لقمه بيشتر غذا بخورم شدى...
خلبان
ملوان
راننده...
.
.
به من ميگفتى:
عزيزم، غذا بخور تا زود بزرگشى...
مثه شير قوي شى...
.
.
حالا من بزرگ شده ام، تو بزرگتر...
حالا من قوى شده ام، اما تو ضعيف...
كاش من هيچوقت بزرگ نميشدم تا تو همونطور جوان بمانى...
كاش هيچوقت قوى نميشدم، كه الان ضعف را در صورت زيبات نبينم...
دستهايت را نوازش ميكنم، تا تمام خاطرات خوب زندگيم را بياد آورم...
❤سلامتي مادر كه خميده ترين ايستاده دنياست❤
روز مادر مبارك
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
{COMMENTS}
لطفا از ديگر مطالب نيز ديدن فرماييد
لطفا از ديگر مطالب نيز ديدن فرماييد