زندگي قصه تلخيست
كه از آغازش
بس كه آزرده شدم
چشم به پايان دارم
نيست شوقي كه زبان باز كنم، از چه بخوانم؟
من كه منفور زمانم، چه بخوانم چه نخوانم
چه بگويم سخن از شهد، كه زهر است به كامم
واي از مشت ستمگر كه بكوبيده دهانم
نيست غمخوار مرا در همه دنيا كه بنازم
چه بگريم،
چه بخندم،
چه بميرم،
چه بخوانم...
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
{COMMENTS}
لطفا از ديگر مطالب نيز ديدن فرماييد
لطفا از ديگر مطالب نيز ديدن فرماييد