متن نوشته

متن نوشته

متن نوشته

مي خواهم تا سقف آسمان بروم...





نمي دانم چرا خودم را زنداني كرده ام ؟

چرا...!!!

كودك دورنم چه گناهي داشت ...؟

آيا او سزاوار اين اسارت بود ...؟

گناهي نداشت، هنوز پاك است و ساده

چاره اي نيست ، مگر مي شود از خود گريخت ؟

آيا من واقعا  بي گناه بودم ؟

نمي دانم، شايد بزرگترين گناهم

زنداني و حبس روحم بود ...!!!!

من روحم را به اسارت بردم ، خود من ...!!!

..........

گاهي دلم آنقدر از زندگي سير مي شود

كه مي خواهم تا سقف آسمان پرواز كنم

روي ابرهايش دراز بكشم

سبك ، آرام ،  آسوده ... !!!

مثل ماهي هاي حوضمان كه چند روزيست

روي آب ، با سايه اي از آسمان 

سبك ، آرام  وآسوده دراز كشيده اند ... !!






موضوعات مرتبط:

برچسب‌ها: ،


تاريخ : ۲۶ فروردين ۱۳۹۷ | ۰۷:۳۵:۴۱ | نويسنده : متن نوشته | نظرات (0)
{COMMENTS}
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
آواتار :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :
[ ]
لطفا از ديگر مطالب نيز ديدن فرماييد
لطفا از ديگر مطالب نيز ديدن فرماييد
<< مطالب جديدتر         مطالب قديمي‌تر >>


.: Weblog Themes By Slide Skin:.